این سایت برای گسترش مذهب ساخته شده است

این سایت را جوانانی ساختند که می خواهند دین شان گسترش پیدا کند.

این سایت برای گسترش مذهب ساخته شده است

این سایت را جوانانی ساختند که می خواهند دین شان گسترش پیدا کند.

این سایت برای گسترش مذهب ساخته شده است

((هیئت الزهرا هرچهارشنبه شب ها ساعت 20:30 در مهدیه شهر زاویه برگزار امید واریم مردم از این هیئت نوجوانان استقبال کنند با تشکر.))
شماره تماس:09100746104
امیدواریم مارا در مراسمات اری فرمایید.
باتشکر ویژه :نوجوانان هیئت الزهرا

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

اشعاری از شهادت امام هادی

شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۷:۱۱ ب.ظ

 شعر دریاره ی شهادت امام هادی

از همان ابتدایت ای آقا

شده ام آشنایت ای آقا

 

من فقیر و یتیم و مسکینم

من گدایم گدایت ای آقا

 

با ظهور هلال ماه رجب

می شوم مبتلایت ای آقا

 

می شود پهن بین هر خانه

سفره های غذایت ای آقا

 

دست و دل بازیت چه بسیار است

کرده غوغا عطایت ای آقا

 

پدر و مادرم به قربانت

همه چیزم فدایت ای آقا

 

تا زمانی که من نفَس دارم

می نویسم برایت ای آقا

 

می نویسم که خیلی آقایی

می نویسم که یابن الزهرایی

 

تویی «آقا» و ما همه «بنده»

ظرف ما از وجودت آکنده

 

مهبط الوحی و معدن العلمی

علم در پیش تو سرافکنده

 

نه که یک مرتبه ... هزاران بار

داده ای تو خبر ز آینده

 

هادی راه ما احادیثت

نظراتت همیشه سازنده

 

کوری چشم دشمنان حسود

تویی آن آفتاب تابنده ...

 

... که همیشه هدایتت باقی است

پرتو نور توست پاینده

 

کافی است تا کمی اشاره کنی

شیر در پرده می شود زنده

 

تویی آن کس که می زند زانو

پیش پای تو شیر درّنده

 

چه کسی گفته که تو بی یاری؟!

لشکری از فرشتگان داری

 

با وجود تو کیمیا دارم

خوش به حالم که من تو را دارم

 

حال و روز مرا ببین آقا

 شوق دیدار سامرا دارم

 

دل من لک زده برای حرم

تا بیایم حرم، دعا دارم

 

مطمئنّم که می رسم پابوس

چون که یار گره گشا دارم

 

نوکری روسیاه و بد داری

دلبری خوب و باوفا دارم

 

با دعای تو بچه هیأتی ام

بین هیأت«بروـ بیا» دارم

 

می زنم لطمه بر سر و صورت

در عزای تو من عزادارم

 

بعد از آنی که زهر نوشیدی

به خودت بین حجره پیچیدی

 

باز هم رنج بی حساب ای وای

باز هم روضه و عذاب ای وای

 

بی حیاهای مست و لایَعقل

کارشان کار ناصواب ای وای

 

 بی اجازه هجوم آوردند

به در بیت آفتاب ای وای

 

نیمه ی شب شبیه اجدادت

می دویدی چه با شتاب ای وای

 

پشت مرکب کشان کشان رفتی

وَ شدی نقش بر تراب ای وای

 

وارث حیدری و جا مانده

روی دستت رد طناب ای وای

 

چیده شد در مقابل چشمت

جام های پر از شراب ای وای

 

با تماشای بزم باده و جام

زنده شد خاطرات مجلس شام

 

روضه می خواند و بر دهان می زد

آتش روضه را به جان می زد

 

با همان سوز سینه و اشکش

تیشه بر ریشه ی خزان می زد

 

روضه ها روضه های سختی شد

چه گریزی در آن میان می زد! ...

 

... خنده های یزید بی احساس

طعنه هایی به جدّمان می زد

 

جلوی چشم دخترش، نامرد ...

  ... به لبش چوب خیزران می زد

 

ناله می زد تو را خدا بس کن

ولی عمداً چه بی امان می زد

 

می دوید او به سمت بابایش

به روی خود دوان دوان می زد

 

به عموجان خود توسل کرد

حرف هایی به پهلوان می زد

 

ناگهان مثل فاطمه افتاد

عاقبت از غم پدر جان داد

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۱۳
بقیة الله هیئت الزهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی